من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور. من همیشه آدمهای تنبل رو برای. کارهای سخت انتخاب میک نم چون . اونا راحت ترین راه برای انجامش رو پی دا میکنن. دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم.

خاطرات یک مادر معلم و پسرش. صید قزل آلا در مدرسه. دلواپس مسواک زدن تو هستم. کلاغ دانایی که توالت فرنگی می رفت.

بوی عودی که تازگیا رفیق اتاقم شده. فکنم ساعت های اطرافم مشکل پیدا کردن. گاهی به سرعت میچرخن گاهی نا ندارن حتی یه ثانیه جلو برن. حس و حال این روزهام خوبن. درونیاتم زیادتر شدن و فرصت فکر کردنم بیشتر. و چیز دیگه ای که این روزا به وجودم اضافه شده جنگه. یه جنگ تمام عیار واسه اثبات خیلی چیزا به خودم. بزرگترینش اینکه یاد بگیرم هر اعتقاد و نظری که دارم براش یه منطق قوی داشته باشم. این روزا انگار هم آرومم هم آشفته. هم ساکتم هم پر از هیاهو.

گیرم که تو صاحب اختیاری ای عشق. اصلن تو خدای روزگاری ای عشق. دنبال شریک غصه ام می گردم. خسته از نگاه ها از جواب ها. خسته از بدبینی ها و بی رحمی ها.